کد مطلب:129366 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

در آستانه انقلاب
مسلم بن عقیل به عنوان سفیر امام حسین (ع) به سوی مردم كوفه، در نیمه ماه رمضان سال شصت هجری از مكّه بیرون آمد و در روز پنجم ماه شوّال همان سال وارد كوفه گردید. [1] .


امام (ع) قیس بن مسهّر صیداوی و عمارة بن عبیداله سلولی و عبدالله و عبدالرّحمن، پسران شدّاد ارحبی، [2] را با وی همراه كرده بود. بنا به قولی عبدالله بن یقطر را نیز با او فرستاد. [3] .

امام (ع) به مسلم بن عقیل سفارش كرد كه بر موثّق ترین اهل كوفه وارد شود و فرمود: «آن گاه كه به شهر درآمدی نزد موثّق ترین مردم شهر فرود آی» [4] .

نقل شده است كه او بر مسلم بن عوسجه وارد شد. [5] نیز نقل شده است، وی نخست بر هانی بن عروه، وارد گردید. [6] ولی مشهور این است كه مسلم نخست در خانه مختار بن ابی عبید ثقفی فرود آمد؛ و سپس از آنجا به خانه هانی نقل مكان كرد. [7] .

امام حسین (ع) رفتن خویش به كوفه را منوط به این امر كرد كه: مسلم باید به او بنویسد كه مردم كوفه به حقیقت، همان طوری هستند كه در نامه هایشان آمده و پیك هایشان گفته اند. آن حضرت در نامه نخست خود به كوفیان نوشت!... چنانچه او برای من نوشت كه عامه مردم خردمندان همانطور كه پیك هایتان گفته اند و در نامه هایتان خواندم همرأی هستند، به خواست خداوند به زودی نزد شما می آیم...» [8] .

در روایت دیگری آمده است كه امام (ع) در نامه ای خطاب به آنان چنین گفت: اگر شما همان طوری كه پیك هایتان گفته اند و در نامه هایتان خوانده ام هستید، با پسر عمویم برخیزید و با او بیعت كنید و او را وا مگذارید...» [9] .


از این روایت چنین بر می آید كه وظیفه مسلم (ع) در كوفه، تنها به آماده سازی و سازماندهی كوفیان تا آمدن امام و سپس قیام بر ضد حكومت اموی و نوشتن گزارش های پیاپی درباره وضعیت اهل كوفه و تحوّلات جاری آن دوره، محدود نبوده است. بلكه مسلم این اختیار را داشت كه در شرایط استثنایی هر گاه كه مناسب ببیند، حتی پیش از آمدن امام (ع)، همراه با كوفیان بر ضد امویان قیام كند. این چیزی بود كه در عمل نیز به وقوع پیوست و مسلم ناچار گشت به سبب شرایط استثنایی كه پس از دستگیری هانی بن عروه در آن روز با همراهانش به قیام مباردت ورزد.


[1] مروج الذهب، ج 3، ص 55.

[2] ر.ك: الارشاد، ص 186؛ تاريخ الطبري، ج 3، ص 277؛ زندگينامه اشخاص سه گانه در جلد سوم آمده است: ص 69-73، ص 42 و ص 42 44، به طور متوالي.

[3] ر.ك: ابصارالعين، ص 94، زندگينامه ابن يقطر نيز در جزء سوم (ص 170) آمده است.

[4] الفتوح، ج 5، ص 36؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 196.

[5] ر.ك: تاريخ الطبري، ج 3، ص 275؛ و ر.ك: مروج الذهب، ج 3، ص 55؛ زندگينامه مسلم بن عقيل در جلد دوم آمده است.

[6] ر.ك: سير اعلام النبلأ، ج 3، ص 299.

[7] ر.ك: الارشاد7 ص 186؛ تاريخ الطبري، ج 3، ص 279؛ ابصارالعين، ص 80. زندگينامه مختار بن ابي عبيد ثقفي در جزء دوم آمده است.

[8] الارشاد، ص 186؛ تاريخ الطبرسي، ج 3، ص 278؛ الاخبار الطوال، ص 231.

[9] الفتوح، ج 5، ص 35، مقتل الخوارزمي، ج 1، ص 195-196.